سید علی نقی حسینی دشتی
سید علی نقی حسینی دشتی
سید علی نقی حسینی دشتی فرزند محمد در سال1242خورشیدی برابربا1290ه.ق در روستای میانخره دشتی متولد شد.از اوایل جوانی در محضر شیخ عبدالنبی دشتی یکی از علمای این ناحیه به تحصیل اشتغال می ورزد وپس از مدتی راهی نجف اشرف می شود.بعد از سه چهار سال تحصیل در نجف به دشتی باز می گردد.پس از برگشت به میانخره،حوزه درسی تشکیل داده وشاگردانی نظیر...بقیه در ادامه مطلب
سید علی نقی حسینی دشتی
سید علی نقی حسینی دشتی فرزند محمد در سال1242خورشیدی برابربا1290ه.ق در روستای میانخره دشتی متولد شد.از اوایل جوانی در محضر شیخ عبدالنبی دشتی یکی از علمای این ناحیه به تحصیل اشتغال می ورزد وپس از مدتی راهی نجف اشرف می شود.بعد از سه چهار سال تحصیل در نجف به دشتی باز می گردد.پس از برگشت به میانخره،حوزه درسی تشکیل داده وشاگردانی نظیرابراهیم مزارعی(صدیق)،شفیق شهریاری،سید محمدصادق نبوی، سید محمد باقر دشتی میانخره ای ،ملامحمدعلی مزارعی،سید عباس رکنی چارکی،سید غلامحسین ابطحی چارکی،سید عبدالله علوی وبسیاری دیگرازعلمای منطقه را که جملگی مشهورند در محضر خود پروراند.
سید علی نقی دشتی مردی صادق،خوش مشرب،صریح الهجه ومهمان نواز بود.می گفته است:«من نان وخرماوپیازی دارم هرکس مایل است به خانه محقروکلاس درس من بیاید قدمش برچشم،بیایدوبه درس خواندن مشغول شود.
حافظه وهوش سرشاری داشته واطلاعاتی وسیع،به طوری که درمنطقه به(سیبویه)دشتی معروف بوده ونقدی هم بر(سیوطی)نوشته که متاسفانه اثری از آن در دست نیست.او همچنین از نظر نیروی حس شنوایی،دربین مردم زبانزد بوده است.
سید علی نقی دشتی به فارسی وعربی وگویش محلی شعر سروده وبه خصوص اشعاری را که به گویش محلی سروده خالی از لطف وابتکار نیست.نخستین شعری را که سروده در سن هفده سالگی وآن،این دوبیتی است:
چرا یکباره کردی ترکم ای یار؟ مرا کردی تو ازهجران خود زار؟
زوصف عارض چون ماهت ای دوست زظلمت خانه ی هجرم برون آر
سید علی نقی دشتی پس از76سال عمر،در سال1358ه.ق برابر با1318خورشیدی زندگی را درمیانخره بدرود گفت.برسنگ مزارش که درمیانخره است چنین نوشته اند:
«فغز بعلم تعش حیا به ابدا الناس موتی واهل العلم احیا
ما الفخر الا لاهل العلم انهم علی الهدی لمن استهدی اولا»
دوبیتی های سید علی نقی دشتی به گویش محلی
مو امیت تو دلم عشکت پنه بیت
چشم نامهلتم یه هو اوش میت
تش عشکت دل مش واتوندن
نه او چش،او دلن ری گپ شی ام بیت
معنی:من می خواهم در دلم عشق تو پناه گیرد/چشمم نمی گذارد وناگهان اشکش سرازیر می شود/آتش عشق تو دل مرا گداخته است/نه آب چشم،آب دل من است که از راه دیدگان ،روی گونه هایم سرازیر می شود.
فلک مش وتو دیر هم براندن
زدوریت گوشت لارم واکرندن
چت آم بیت ری هل مو سیلی هاکو
موچم کردن که تو مت چش براندن
معنی:فلک ما را از هم دور کرده است/آن چنانکه از دوریت گوشت تنم کرانده شده است/ترا چه می شود،به سوی من نگاهی بکن/من چه کرده ام که تو چشم از من برگرفته ای؟(از من روی گردان شده ای)
دلم سی دونه خالت هواکه
نخورده توشی دوم پلاکه
کمون برمت وتیر مژنگت
شی چش بی که تو چه کچت شی آ که
معنی:دلم برای دانه خال تو به پرواز درآمد/هنوز دانه را نخورده بود که تو او را به زیر دام گیسو کشیدی/کمان ابروان وتیر مژگانت/زیر نظر داشت که تو او را در چاه زنخدان درانداختی
بت خونین دلم ای یار جونی
نمی تم بعد تو این زندگونی
خدا گر هادتم بی تو نمی تم
نه حور ونه بهشت جاودانی
معنی:بت خونین دلم ای یار جانی/نمی خواهم بعد از تو این زندگانی/خداوند اگر به من بدهد بی تو نمی خواهم/نه حور ونه بهشت جاودانی را
مو سی تو اندسم تو کت غمم نی
غم توش کشتتم تو کت غمم نی
اگه چش گرنکیت سی رنجش مون
مو شی تو بی دماغی هرگسم نی
معنی:من برای توآمده ام تو که غم مرا نداری/غم تو مرا کشته،اما توغم مرا نداری/اگر غضبناک به من نگاه کنی تا مرا برنجانی /من با تو هرگز دلخور وبی دماغ نمی شوم.
منبع: شعر دشتی و دشتستان٬مجید زنگویی
لیلی زارعی
